کد خبر: ۵۵۹۳
۲۳ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۰۰

مشهد از نگاه سیاحان شرق و غرب

زائری که به زیارت می‌آید باید ابتدا از بازار عبور کند. از زنجیر بگذرد تا وارد بست شود. سپس از گذرگاه طاقدار بلندی عبور کند و به محوطۀ وسیع چهارگوشی که از آثار شاه‌عباس کبیر است، برسد.

فرزانه ابراهیم‌زاده| از سال ۲۰۳هجری که امام رضا (ع) به شهادت رسید و در سناباد، نزدیکی توس، به خاک سپرده شد، مرقد شریفش به یکی از مهم‌ترین و مقدس‌ترین نقاط ایران تبدیل شد.

مکانی امن و مقدس که در دوره‌های مختلف تاریخی تبدیل به حرم و بارگاه شاه خراسان شد. این‌بارگاه و شکوه و جلال آن، به‌ویژه از دورۀ صفوی به بعد، همیشه مورد توجه مسافران ایرانی و کسانی بود که در راه رفتن به شرق یا غرب از مشهدالرضا گذشته و بارگاه نورانی امام رضا (ع) را زیارت می‌کردند.

به‌تازگی چندین سفرنامه از مسافران غربی و شرقی منتشر شده که در دوره‌های مختلف تاریخی از شهر مشهد گذشته‌اند و آستان مقدس امام رضا را هم زیارت کرده‌اند.

یکی از این‌سفرنامه‌ها، «سفرنامۀ آلکس بارنز» است که در حدود سال ۱۲۱۰خورشیدی یعنی زمان فتحعلی‌شاه قاجار به‌بهانۀ دیدار عباس‌میرزا نائب‌السلطنه به مشهد آمده و دیگری سفرنامۀ تاجری شیعه به اسم حاجی‌داوود است که از بمبئی تا مشهد را در سال ۱۳۰۵خورشیدی، یعنی دومین‌سال سلطنت پهلوی اول، طی کرده است.

این دو سفرنامه، شهر مشهد و حرم امام رضا (ع) را -که همان منطقۀ ثامن امروزی باشد- در فاصلۀ نزدیک به ۱۰۰ سال از یکدیگر به تصویر کشیده‌اند؛ تصویری که از نگاه یک‌غربی و یک‌شرقی نشان می‌دهد این‌شهر و منطقه در این‌مدت چقدر تغییر کرده است.

توان آلکس بارنز عضو انجمن سلطنتی بریتانیا و مأمور عالی‌رتبۀ کمپانی هند شرقی بود که در حدود سال‌های ۱۸۳۱ تا ۱۸۳۳م. برابر با ۱۲۱۰ تا ۱۲۱۲ه. ش، برای دیدار و مذاکره با مقامات عالی‌رتبۀ ایرانی از هند به ایران آمد.

او افسری باسواد و اهل مطالعه بود که به فارسی می‌توانست صحبت کند و تاریخ ایران را خوانده بود. بارنز مسافرتش را از ۱۶اوت ۱۸۳۱م. از صحرای ترکمانان آغاز می‌کند و به‌سمت غرب یعنی خراسان رهسپار می‌شود.

آن‌طور که او نوشته بعد از یک‌ماه و گذر از صحرایی بزرگ، کاروان در سپیده‌دم صبح چهاردهم سپتامبر پشت باروی مشهد با حالتی مشتاق و نگران در انتظار بوده است: «هنگام طلوع آفتاب کلید‌های دروازه را آوردند و بلافاصله دروازه را به روی ما گشودند.».


شهری پویا و پرجمعیت

بعد از آنچه آن‌ها در صحرا دیده‌اند، منظرۀ شهری پرجمعیت و پویا در مقابلشان قرار داشته: «خیابانی که در آن قدم گذاشتیم، عریض و زیبا بود و از وسط آن نهر آبی می‌گذشت که دو طرفش در زیر سایۀ درختان قرار داشت و گنبد باشکوه و مناره‌های طلاپوش حرم امام رضا (ع) چشم‌انداز انتهای این‌خیابان را تشکیل می‌داد. ۱۲۰نفر شتر از این‌خیابان گذشتند و وارد کاروانسرای بزرگ ازبک‌ها شدند.

ما نیز بعد از آن‌ها وارد کاروانسرا شدیم. در بالکن عمارت، جایی که بهتر بتوانیم صحنۀ شلوغ محوطۀ پایین را مشاهده کنیم، جا گرفتیم. از آنجا که سیل جمعیت، این کاروانسرای بزرگ را پر کرده بود، به‌اجبار درصدد یافتن جای کوچکتری برآمدیم و چنین محلی را در همان نزدیکی پیدا کردیم.».

کاروان بارنز زمانی به مشهد می‌رسد که عباس‌میرزا نایب‌السلطنه در اردوی قوچان نزدیکی مشهد بوده‌است و خبر می‌رسد که افسران انگلیسی در حضورش هستند. آن‌ها به‌محض رسیدن، پیامی برای نایب‌السلطنه می‌فرستند.

در زمانی که منتظر اجازۀ نایب‌السلطنه بودند کمی شهر مشهد را می‌گردند. نخستین جایی را که دیدند، ارگ نظامی است که فرماندهی آن را خسرومیرزای جوان برعهده داشته و از سوی پدر حکومت مشهد را کفالت می‌کرده. بارنز از دیدن خسرومیرزا در مشهد بسیار متعجب می‌شود؛ چراکه او را پیش‌از این، به‌عنوان نمایندۀ ایران در هیئت عذرخواهی قتل گریبایدوف دیده است.

 

اخلاق مشهدی

بارنز در روز‌هایی که منتظر پاسخ نایب‌السلطنه است، گشت‌وگذاری در شهر مشهد دارد و هرچند معتقد است توصیف «فریزر» از خراسان و مشهد آن‌قدر دقیق هست که او چیزی بیشتر به آن نیفزاید.

با این همه شهر عصر فتحعلی‌شاهی را چنین توصیف می‌کند: «جوی آبی که از وسط خیابان می‌گذرد، طراوت خاصی به آن‌ها داده است. در فاصلۀ صدیاردی حرم مطهر، زنجیری در عرض خیابان‌ها کشیده شده که بازار و بخش‌های ثروتمند شهر را در میان می‌گیرد و حیوانات و احشام را از مکان مقدس دور نگه می‌دارد. بخش پرجمعیت مشهد اینجاست، زیرا اگرچه بارو‌های شهر با طول تقریباً هشت‌مایل، حصاری به دور آن کشیده، سایر نقاط مخروبه است.»

به گفتۀ این‌عضو انجمن سلطنتی بریتانیا «جمعیت مشهد به چهل‌هزارنفر نمی‌رسد. بخش اعظم فضای محصور را به گورستان اختصاص داده‌اند، زیرا مردم معتقدند درگذشتگان در جوار یک امام، در آرامش به سر می‌برند. همچنین باغ‌های سایه‌داری به چشم می‌خورد که زندگی را لذت‌بخش می‌کند.

به نظر می‌رسد اهالی مشهد از کندن زمین خوششان می‌آید؛ زیرا برای ورود به خانه‌ها باید از سرازیری گذشت و می‌گویند خاکی که از حفر زمین به دست می‌آید، به مصرف ساختن و تعمیرات خانه می‌رسد. آب شهر از طریق جوی‌ها و آب‌انبار‌ها به‌خوبی تأمین می‌شود.».

بارنز که با مردم ترکستان نیز صحبت کرده بوده، دربارۀ اختلافات‌شان با خراسانیان می‌نویسد: «مردم ترکستان می‌گویند امام رضا (ع) به‌واسطۀ اخلاق مردم مشهد به آن‌جا هجرت نمود، زیرا این وضع، حضور آن حضرت را در آن شهر ایجاب می‌کرد. ازبک‌ها تک‌بیتی دارند که می‌گوید اگر مشهد آن گنبد نیلگون را نداشت، اصولا جای خوبی نبود.

از سوی دیگر، ایرانی‌ها، مشهد را با زبان توصیف می‌کنند: مشهد، نورانی‌ترین نقطۀ روی زمین است، زیرا محل اشراق انوار الهی است. در بین این دو گروه چه کسی حکمیت خواهد کرد؟ در بخارا یک شیعه خود را سنی وانمود می‌کند و در مشهد برعکس یک‌سنی آرزومند است که شیعه به حساب آید.».

حرم در چشم‌های بارنز بارنز در ادامه به توصیف حرم امام رضا (ع) می‌پردازد: «مدفن امام رضا (ع) تقریباً در وسط شهر در زیر گنبدی با پوششی از طلا قرار داشت که با دو منارۀ طلا‌پوش درخشان اطرافش برابری می‌کرد.

این‌گنبد و مناره‌ها در زیر پرتوی خورشید با درخشش زیادی نورافشانی می‌کردند. نزدیک قبر مطهر و در پشت آن، مسجد بزرگی با گنبد و مناره‌های آبی لاجوردی قرار دارد که به‌دستور گوهرشادآغا یکی از اعقاب تیمور بزرگ، ساخته شده است.

زائری که به زیارت می‌آید باید ابتدا از بازار عبور کند. از زنجیر بگذرد تا وارد بست شود، جایی که در آن هیچ مجرمی قابل‌تعقیب نیست، سپس از گذرگاه طاقدار بلندی عبور کند و به محوطۀ وسیع چهارگوشی که از آثار شاه‌عباس کبیر است، برسد. اینجا صحن عتیق، محل استراحت زائران و آرامگاه درگذشتگان است.».

به گفتۀ بارنز دور تا دور این‌محل مانند کاروانسراها، اتاق‌های کوچکی قرار دارد که به مدرسه و تدریس اختصاص یافته است: «پوشش زمین از سنگ‌های قبوری تشکیل شده از جسد کسانی که اعتقاد دارند اعتقاد و آرزویشان موجب شده است تا آن‌ها را پس‌از مرگ در این‌محل به خاک بسپارند.».

او همچنین دربارۀ ایوان‌ها و حرم توضیح داده است: «ایوان‌ها و دیواره‌های محوطه با کاشی‌های رنگی‌ای که بی‌شباهت به میناکاری نیست و منظره‌ای بدیع و باشکوه دارد، مزین شده است.

مدخل حرم مطهر در جانب غربی صحن قرار دارد و از زیر طاق مخروطی بلندی می‌گذرد که به سبک معماری گوتیک ساخته و به بهترین وجه طلاکاری شده است. در اینجا بیشتر دیوار‌ها آیینه‌کاری است؛ بدین‌ترتیب که آیینه‌هایی در داخل دیوار روی جدار خارجی تعبیه شده است و هنگام غروب آفتاب با آویز‌های سقفی روشن می‌شود.».

او شکوه زیادی را می‌بیند که به‌عنوان فردی غیرمسلمان نمی‌تواند به آن وارد شود، اما نمی‌شود از وسوسۀ دیدارش گذشت و با پنهان‌کردن صورتش سعی می‌کند وارد روضۀ شریف شود.

بعد از زیارت حرم، آرامگاه نادرشاه افشار جای دیگری است که بارنز از آن دیدار می‌کند. در آن زمان قبر نادر آن‌طور که بارنز می‌گوید محل مورد احترامی نبوده و بنای چندان سالمی نداشته است.

درختان باغش قطع و به جایش سبزیجات کاشته بودند. بارنز البته اشتباهی در این‌بخش خاطراتش می‌کند. بارنز نوشته که، چون آقامحمدخان در جوانی توسط نادر مقطوع‌النسل شده استخوان‌هایش را از خاک بیرون آورده، باغ را ویران کرده و بقایای جسد را در کاخ خود دفن کرده است.

سفرنامۀ بعدی را حاجی‌داوود ناصر از افراد معتبر و سرشناس شیعیان خوجۀ بمبئی در حدود سال ۱۳۰۵ خورشیدی نوشته است. او که از روحانیون شیعۀ هند بوده، در آن‌سال از بمبئی خارج شده و با ماشین ازطریق پاکستان و مرز میرجاوه به‌سمت مشهد می‌آید.

خودش می‌گوید در گرمای مرداد سال ۱۳۰۵ه. ش پس از ۹روز و ۲۰ساعت به مشهد مقدس رسیده است: «گنبد طلایی حرم مبارک از فاصلۀ ۵ تا ۷ مایلی نمایان بود و با تابش خورشید شکوه بیشتری پیدا می‌کرد.».

حاجی‌داوود می‌نویسد: «هنگامی که دزدآب [نام قدیم زاهدان]را ترک کردیم، یک‌تلگراف برای متولی مشهد، جناب سیدمحمدکاظم لنگ، فرستادیم. بدین‌سبب، دوسه‌مایل مانده به شهر به استقبال ما آمده بود. همۀ امکانات را در خانۀ زیبایش برای ما فراهم کرد.».

به‌گفتۀ وی، متولی که احتمالا یکی از مدیران آستان بوده است همۀ امکانات را در اختیار آن‌ها قرار داده و به مغازه‌داران سفارش کرده رضایت زوار را جلب کنند. متولی حتی گاهی به‌خاطر آن‌ها با دکانداران چانه هم می‌زده است.

 

مشهد سیاحان

بهشت روی زمین

حاجی‌داوودخان نخستین‌دیدارش را از حرم در نهم آگوست ۱۹۲۶ که به‌قول خودش هرگز فراموش نمی‌کند، چنین توصیف کرده است: «به‌محض ورود به صحن، خود را محصور در مناظر زیبایی یافتم که از همه‌طرف ما را احاطه کرده بود.

صحن و روضۀ مبارک همچون بهشت روی زمین بود. صحن‌ها فضای بزرگی دارند. هنگامی که وارد صحن شدیم، هنوز به سر شب خیلی مانده بود؛ البته نماز ظهر و عصر را خوانده بودند.

در یک طرف صحن، واعظان مشغول موعظه بودند. برخی در حال تلاوت قرآن بودند. ما از صحن مسجد گوهرشاد مشرف شدیم، صحنی که در زمان فتحعلی‌شاه ساخته شده و به صحن نو معروف است. هرسه صحن در اطراف حرم مبارک قرار گرفته‌اند و در مجموع پانزده در دارند. صحن‌ها چنان‌وسیع هستند که بیش‌از ۵۰ هزارنفر در آن جای می‌گیرد.».

حاجی‌داوود در ادامه، نخستین دیدارش از حرم امام رضا (ع) و مسجد گوهرشاد را این‌گونه شرح می‌دهد: «بیشترین نماز جماعت و مجلس وعظ در مسجد گوهرشاد و صحن آن برگزار می‌شود.».

این‌صحن راهی است که آن‌ها را به حرم امام رضا هدایت می‌کند: «اولین دری که از آن داخل شدیم از نقره ساخته شده بود. ۱۰فقره در دیگر همانند این در، اطراف حرم قرار دارد. پس‌از ورود به روضۀ مبارکه وارد دارالحفاظ می‌شویم و زیارت‌نامه را در این‌جا می‌خوانیم.».

 

حرم به روایت ۹۰ سال پیش

این‌شیعۀ اهل هند می‌گوید: «در اطراف حرم مطهر (جایی که قبر حضرت قرار دارد) ۱۰ رواق وجود دارد. پس‌از خواندن زیارت‌نامه وارد حرم مطهر شدیم. در ورودی این‌رواق به‌اندازۀ چهارپا از دو طرف (۱۲سانتی‌متر) روکش نقره‌ای دارد و حدود ۱۰ پا (سه‌متر) بالاتر آن با روکش طلا تزیین شده است.

دور تا دور ضریح مبارک دو تاج مرصع گوهرنشان قرار دارد. در رواق ضریح مبارک (حرم مطهر) دو در دیگر با همان خصوصیات در فوق نصب است، پایین و پشت سر حضرت. یک‌جام الماس‌نشان به اندازۀ ۲.۵پا روی ضریح قرار داشت.

یک‌محفظۀ شیشه‌ای که حاوی جواهر قیمتی، حدودا به ارزش ۱۰ لک روپی (یک میلیون روپیه) است، به دیوار بالای سر حضرت نصب شده بود. چشم‌انداز ضریح مبارک چنان باشکوه بود که انسان در برابر آن به خشوع می‌افتد.

دیوار‌ها و سقف رواق پر از حکاکی و قلمزنی و نقوش است. آیینه‌کاری‌های گران‌قیمت که سر به صد‌ها هزار روپیه می‌زند، سطح دیوار‌ها و سقف‌ها را پوشانیده است. ایوان جنوبی صحن عتیق به‌اندازۀ ۳۰پا عرض و ۴۵پا طول طلاکاری شده است.

این‌عملیات طلاکاری به‌دستور یکی از پادشاهان مشهور ایران، یعنی نادرشاه، انجام شده است. جویباری از وسط صحن می‌گذرد که پنج‌حوض داخل صحن را پرآب می‌کند.

این‌شبکۀ آبرسانی به‌دستور شاه‌عباس دایر شده است. در صحن، سقاخانه‌ای قرار دارد که گنبد آن توسط فردی ناشناخته به اسم امیدوار، طلاکاری شده است.».

البته در اینجا هم به نظر می‌رسد حاجی‌داوود براساس شنیده‌های مردم عام این‌موضوع را مطرح می‌کند. احتمالا منظور از «امیدوار» زائری امیدوار است، اما آنچه از آن حرف می‌زند سقاخانۀ نادری است که به «سقاخانۀ اسماعیل‌طلا» معروف است و نادرشاه سنگ‌آب آن را که به حجم سه‌کُر آب می‌گرفت از هرات آورده و در صحن نادری نصب کرده بود.


مخارج آستانه

«دیوار‌های ایوان غربی این‌صحن هم که به حرم مطهر وصل است، مطلاست. در بالای مرقد مطهر گنبد طلایی قرار دارد. اندازۀ دایرۀ گنبد حدود ۵۰پا است، درحالی‌که ارتفاع گنبد از پشت‌بام تا رأس آن ۷۵پاست، به‌طوری‌که از فاصلۀ بسیار دور دیده می‌شود. این‌گنبد و برخی بیوتات دیگر نیز توسط شاه عباس ساخته شده است.».

حاجی‌داوود شنیده بود این‌پادشاه (شاه‌عباس) خیلی علاقه‌مند به زیارت است و سه‌بار به زیارت مشهد آمده است. در آخرین‌سفر در سال ۱۰۱۱ به‌نشانۀ احترام به امام رضا (ع) از پایتخت خود اصفهان تا مشهد – نزدیک به ۱۲۰۰مایل - را پیاده پیمود.در خلال این‌سفر هرجا می‌ایستاد، دستور ساخت کاروانسرایی می‌داد.

حاجی‌داوود همچنین در ادامه به بیان مطالبی دربارۀ ادارۀ حرم مطهر پرداخته و می‌گوید: «خدمت در اماکن حرم به‌عهدۀ ۱۵۰۰خادم است که به‌نوبت صحن را نظافت می‌کنند، قرآن می‌خوانند و سایر وظایف را انجام می‌دهد.».

او درآمد سالانۀ حرم مطهر در سال ۱۳۰۵ه. ش به‌اضافۀ درآمد حاصل از املاک را حدود ۱۵۰هزار تومان می‌داند که در آن‌زمان مبلغ زیادی بوده است: «این درآمد علاوه‌بر حقوق مستخدمین و کارگران، صرف تعلیمات مذهبی، یعنی کمک به طلبه‌ها و واعظان و خرج دارالشفای حضرت، نیز می‌شود.

حقوق کارکنان حدود ۱۰هزار تومان برابر ۳۵هزار روپیه است.». به نوشتۀ وی «کمیسیون مدیریتی که شاه در رأس آن قرار دارد، ادارۀ امور آستان قدس را برعهده دارد و شاه نمایندۀ خودش را به مدیریت حرم گذاشته است.».

حاجی‌داوودخان همچنین دربارۀ برنامه‌های مذهبی در حرم می‌نویسد: «روضۀ مبارکه همه‌روزه یک‌ساعت به اذان صبح گشوده می‌شود و در ساعت ۱۰ شب در‌های حرم را می‌بندند، به‌استثنای شب‌های جمعه و لیالی مخصوص.». او تأمین برق در روضۀ مبارکه را از ژنراتوری می‌داند که ظاهراً توسط مادر آقاخان اهدا شده است.

 

چرخی در شهر زیارت

حاجی‌داوود بعد از زیارت، سرفرصت به دیدن شهر مشهد رفته و از این شهر می‌نویسد. او ماه اوت را که برابر با مرداد است، گرم‌ترین ماه این‌شهر می‌داند و می‌گوید: «به زوار توصیه شده است که قبل نوامبر (آبان- آذر) که هوا سرد می‌شود این شهر را ترک کنند؛ چراکه زمستان‌های سختی دارد.».

حاجی‌داوود اطراف حرم را هم چنین توصیف کرده است: «سه‌طرف روضۀ مبارکه بازار است. مغازه‌ها و مسکن کسبه در این‌محل است. در یکی از خیابان‌های اطراف، مغازه‌های قصابی، میوه‌فروشی، لباس‌فروشی و... وجود دارد.

نانوایی‌ها از قهوه‌خانه و کبابی‌ها جدا هستند. گوشت به صورت‌های مختلف طبخ می‌شود و لذیذ است. منازل اغلب از خشت خام ساخته شده‌اند، مگر نمای آن‌ها که از آجر است. در وسط زیرزمین هرساختمان یک آب‌نما یا حوض وجود دارد. کوچه‌ها اغلب سنگ‌فرش هستند و شهرداری مسئول تمیزی خیابان‌هاست؛ چنان‌که زبالۀ منازل را مأموران شهرداری برای بهداشت شهر مجبورند جمع‌آوری کنند [..]منازل جدید اغلب با فاصله ساخته می‌شوند.

سقایان آب به منازل می‌رسانند. این‌آب اغلب از آب‌انبار یا قنات آورده می‌شود و نرخ آن به فاصلۀ منازل تا منبع آب بستگی دارد. برای مصارف خانگی هم از آب چاه استفاده می‌شود.».

حاجی‌داوود بعد از اینکه میوه‌های باغ‌های مشهد را شرح می‌دهد، از دو باغ مهم و عمومی این شهر نام می‌برد: «باغ ملی که پردرخت است و نیمکت‌هایی برای استراحت در آن تعبیه شده است؛ علاوه‌بر آن جایگاهی برای صرف چای، فالوده و انواع شربت نیز وجود دارد. افراد زیادی برای قدم‌زدن به آن‌جا می‌آیند. این‌باغ در کنار ارگ مشهد قرار دارد.

باغ دیگر معروف به باغ نادری است، به‌یاد نادرشاه معروف؛ کسی که به هند حمله کرد و اکنون در آن‌جا مدفون است. باغ‌های دیگری نیز در حومۀ مشهد قرار دارد که گل محمدی را از آن‌جا می‌آورند و عطر آن بسیار خوشبو است. همۀ مردم فقیر و ثروتمند از این‌گل، بوته‌ای در منزل دارند.».

به‌گفتۀ حاجی‌داوود سه‌بیمارستان در مشهد است که یکی از آن‌ها دارالشفای حضرتی است که با بودجۀ آستان قدس رضوی اداره می‌شود؛ «بیمارستان دیگر توسط بریتانیا و بیمارستان سوم توسط خانم دمری ساخته شده که پزشکی زرتشتی است و روزانه ۳۰۰بیمار را رایگان معالجه می‌کند. علاوه‌ بر این، بیمارستان میسیون آمریکایی و شفاخانۀ منتصریه هم هستند که زیرنظر دولت هستند و هزینه‌های درمانی‌شان رایگان است.».


* این گزارش پنجشنبه، ۱۶ شهریور ۹۶ در شماره ۲۵۰ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
04:00